گروهی از اسیران کافر را به حضور پیامبر اسلام علیه السلام آوردند.
پیامبر دستور داد همه را اعدام کنند،
به جز یک نفر، که مورد عفو قرار گرفت و آزاد شد.
گروهی از اسیران کافر را به حضور پیامبر اسلام علیه السلام آوردند.
پیامبر دستور داد همه را اعدام کنند،
به جز یک نفر، که مورد عفو قرار گرفت و آزاد شد.
توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم.
روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و
پیرمردی را نشان دادن که باید پایش را بعلت عفونت می بریدیم.
روزی حضرت خضر از بازار بنی اسرائیل می گذشت ناگاه چشم فقیری به او افتاد و گفت:
به من صدقه بده خداوند به تو برکت دهد!
خضر گفت:
⚡️پیامبر اکرم (ص) : هر کس که تقلب کند از ما نیست.⚡️
مردی صالح و زاهد عاملان و کارگزاران خود را سفارش می کرد که عیب کالایش را هنگام فروش به مردم بگویند و آنها را فریب ندهند.
بعد از این تذکر هر خریداری که به قصد خرید کالا وارد مغازه او می شد عیب کالا و اجناس را به اطلاع او می رساندند.
روزی شخصی یهودی به قصد خرید پیراهن وارد مغازه شد. از قضا پیراهنی را انتخاب کرد که ایراد داشت.
مردی داخل بقالی محله شد ، و از بقال پرسید که قیمت موزها چقدر است ؟
بقال گفت : شش هزار تومان و سیب هشت هزار تومان ...
در این لحظه زنی وارد مغازه شد که بقال او را می شناخت ،
و اونیز در همان منطقه سکونت داشت .