فراوان اتفاق افتاده که بنده خدایی اشتباه، خطا و گناهی را مرتکب شده و در این میان دیگران لب به سرزنش او گشوده و او را مورد نکوهش قرار داده اند و به این موضوع توجه ندارند که شاید همین سرزنش کردن آنان موجب شود که خود نیز روزی همین اشتباه را مرتکب شوند
برای خواندن به ادامه ی مطلب برویدپیشگیری از گرفتار شدن !

پیشگیری از گرفتاری

فراوان اتفاق افتاده که بنده خدایی اشتباه، خطا و گناهی را مرتکب شده و در این میان دیگران لب به سرزنش او گشوده و او را مورد نکوهش قرار داده اند و به این موضوع توجه ندارند که شاید همین سرزنش کردن آنان موجب شود که خود نیز روزی همین اشتباه را مرتکب شوند.

سرزنش کلید دشمنی

یکى از بزرگان مى گوید: در مسافرت همراه مردى اعرابى بودم، همین که به یکى از برکه هاى آب رسیدیم، با پسر عموى آن مرد، روبرو شدیم، با هم معانقه کردند، و در کنار آنها پیرمرد افتاده اى از همان قبیله ایستاده بود، خطاب به آنها کرد و گفت: خوش زندگى کنید، سرزنش به یک دیگر باعث ارتکاب گناه است، و ارتکاب گناه باعث دشمنى و دشمنى باعث کینه، و چیزى که نتیجه اش کینه باشد خیرى در آن نیست. (مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام/ ترجمه تنبیه الخواطر/ 125)


از این رو سرزنش کردن کلید دشمنی بوده و خیر و فایده ای در آن نیست، از این رو در روایات سرزنش کردن بسیار نهی شده است. سدیر از امام باقر علیه السّلام روایت می کند که فرمودند هنگامى که موسى از خضر جدا می شد موسى به او گفت: مرا نصیحت کن، خضر گفت: چیزى که تو را زیان نمی رساند از دست مده، از لجاجت دورى کن و بدون احتیاج جایى نرو، بدون تعجب خنده نکن، اى فرزند عمران کسى را به خاطر گناه سرزنش منما، و براى گناهت گریه کن. (ایمان و کفر (ترجمه الإیمان و الکفر بحار الأنوار) / ج 2 / 666)  

ریشه شماتت و سرزنش


امام صادق (علیه السلام ) فرمود: که پیغمبر (صلی الله علیه و آله ) فرموده است: هر که عمل زشتى را فاش کند، مانند کسى است که آن را آغاز کرده و انجام داده است و هر که مؤمنى را به سبب چیزى سرزنش کند، نمى میرد تا این که خودش مرتکب آن شود

شماتت کردن عبارت است از گفتن اینکه فلان بلا یا فلان مصیبت که به فلان کس رسیده از بدی اوست و با آن سرور و شادی نیز همراه باشد و منشاء این غالباً دشمنی و حسد است چه بسا که ناشی از جهل به مواقع قضا و قدر الهی باشد. هر بلا و مصیبت یا کفاره گناه است و یا موجب رفع درجه و شکی نیست که ابتلا اولیاء از بدی افعالشان نبوده از این رو بلا و گرفتاری دلیل بر بدی و خواری در نزد خدا نیست بلکه رایحه قرب نیز از آن به مشام می رسد.


هر که در این بزم مقرب تر است       جام بلا بیشترش می دهند

شماتت گر، خود مبتلا می گردد

امام صادق (علیه السلام) فرمود: که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرموده است: هر که عمل زشتى را فاش کند، مانند کسى است که آن را آغاز کرده و انجام داده است و هر که مؤمنى را به سبب چیزى سرزنش کند، نمى میرد تا این که خودش مرتکب آن شود. (آداب معاشرت از دیدگاه معصومان علیهم السلام (ترجمه وسائل )/ 198) 
حضرت صادق علیه السلام فرمود: هر که مؤمنى را به گناهى سرزنش کند نمیرد تا آن را مرتکب گردد. (أصول الکافی/ ترجمه مصطفوى/ ج 4 / 59) پس چگونه کسی بر حال خود ایمن شده و در مقام شماتت دیگری بر می آید؟!


لا تخافوا از خدا نشنیده ای                    پس چه خود را ایمن و خوش دیده ای
تا نروید ریش تو ای جان من                         بر دگر ساده زنخ طعنه مزن

دلخوش کردن ممنوع

روایت شده که لقمان حکیم در سفارشات خود به فرزندش گفت: اى فرزند دل خوش نباش به مدح و ثناى مردم و از توبیخ و سرزنش آنان هم دلتنگ مباش چون جلب رضایت مردم به تمام معنا امکان ندارد هر چه هم کوشش کنى. 
فرزندش گفت یعنى چه؟ دوست دارم براى توضیح این مطلب مثلى بزنید لقمان گفت اشکالى ندارد بیا با هم برویم تا مطلب براى تو روشن شود.


با هم حرکت کردند و مرکبى هم داشتند. لقمان سوار مرکب شد و فرزندش پیاده دنبال مرکب حرکت کرد. در بین راه به گروهى برخورد کردند آنها به این وضع پسر و پدر اعتراض کردند که این پیرمرد سخت دل است و رحمت و عطوفت ندارد خودش که قوى و نیرومند است سوار شده و این کودک را پیاده گذاشته و این یک روش ناپسندى است. لقمان به فرزندش گفت. اعتراض و اشکال این گروه را شنیدى؟


فرزند گفت آرى. لقمان گفت حالا تو سوار شو و من پیاده مى آیم. چنین کردند. گروه دیگرى عبور کردند. آنها گفتند. این پدر، پدر بدى است و این فرزند هم بد است اما پدر چون فرزندش را تربیت نکرده از این جهت فرزند سوار شده و پدر را پیاده دنبال خود قرار داده و پدر سزاوار احترام است و باید او سوار شود. و اما بدى فرزند از این جهت است که با این وضع به پدر بدى کرده است. بنابراین هر دو داراى اعمال و شیوۀ زشت هستند. لقمان به فرزند گفت شنیدى؟


توجهى به حرف مردم نداشته باش و خود را به تحصیل رضاى خداوندى مشغول ساز که این هدف براى اشتغال کافى است. و سعادت و خوشبختى دنیا و آخرت و روز سؤال و بازپرسى در این رضاى الهى است

گفت بلى. لقمان گفت حالا هر دو با هم سوار می شویم. هر دو با هم سوار مرکب شدند و رفتند به گروه دیگرى برخورد کردند آنها هم به این عمل اعتراض کرده و گفتند در دل این دو نفر رحمى نیست و راستى از خدا بى خبرند هر دو با هم سوار بر این حیوان زبان بسته شده اند که کمرش را بشکنند بارى را که طاقتش نیست بر او حمل کرده اند اگر یکى از اینها سوار و دیگرى پیاده بود خیلى بهتر بود.


لقمان گفت شنیدى؟ گفت بلى. لقمان گفت حالا بیا هر دو پیاده و مرکب را خالى رها کنیم. مرکب را جلو انداخته و خودشان دنبال او پیاده حرکت کردند. به گروهى برخورد کردند آنها نیز به این حالت اعتراض کردند و گفتند کار این دو نفر شگفت انگیز است که این مرکب را خالى گذاشته و هر دو پیاده دنبال آن میروند و آن پدر و پسر را مانند حالات گذشته مورد مذمت و نکوهش قرار دادند. لقمان به فرزندش گفت. فرزند با این وضع آیا راهى براى جلب رضاى مردم بنظر تو می رسد؟ بنابراین توجهى به حرف مردم نداشته باش و خود را به تحصیل رضاى خداوندى مشغول ساز که این هدف براى اشتغال کافى است و سعادت و خوشبختى دنیا و آخرت و روز سؤال و بازپرسى در این رضاى الهى است. (بحارالأنوار- ترجمه جلد 67 و 68 /ترجمه موسوى همدانى/ ج 2/ 352)


از این رو نه از مدح و ستایش مردم خوشحال باش و نه از سرزنش و شماتت آنان دلگیر، سعی خویش را در جلب رضای خدا معطوف دار و بدان عملی مورد تأیید است که در جهت او و تنها برای او باشد. 
ان شاء لله که با دانستن این مسائل که گاهی آن ها را ناچیزی می دانیم زندگی هایی سرشار از آرامش در جهت جلب رضایت خداوند داشته باشیم.