زیر خط فقر تو نان و پنیری خورده ای ؟
شعر زیبا برای فقرا و نیازمندان
زیر خط فقر تو نان و پنیری خورده ای؟
کودکت را دست خالی سوی دکتر برده ای؟
زیر خط فقر تو نان و پنیری خورده ای؟
کودکت را دست خالی سوی دکتر برده ای؟
دری که خدا از رحمت به روی مردم بگشاید هیچ کس نتواند بست و
آن در که او ببندد هیچ کس جز او نتواند گشود ،
عاشقی دردسری بود نمی دانستم
حاصلش خون جگری بود نمیدانستیم
پرگرفتیم ولی باز به دام افتادیم
شرط ، بی بال و پری بود نمیدانستیم
آسمان از تو خبر داشت ولی ما از تو
سهممان بی خبری بود نمیدانستیم
باز هم عطر گل یاس سپید
یک نیستان ناله وشوروامید
بال دربال نسیم مهربان
می روم تا هفت شهرآسمان
میروم تا مبدا نور سحر
باحضور عشق باشوری دگر
می روم آنجا که دل زیبا شود
قطره محو قدرت دریا شود
می روم تا آسمانی تر شوم
غرق نورو شوروبال و پرشوم
می روم تا خویش را پیدا کنم
خویش را در ناکجا پیدا کنم
ای دل اینجا لحظه ی پرواز کو
لحظه های آشنای راز کو
… والله لا إطور به ما سمر سمیر و ما إم نجم فی المإ نجما
… به خدا سوگند هرگز ستم نکنم و به ستم نزدیک نشوم تا
روزگار هست و تا ستاره ای به دنبال ستاره ای دیگر روان است.