حیف است که انسان ، به خاطر اشتغالات روزمره و گرفتاری های درسی و شغلی، از رسیدن به خود غافل شود. اگر خستگی جسمی با تفریحات سالم و استراحت از بین می رود، خستگی های روحی هم در سایه سار نیایش و دعا، به آرامش می رسد. »آب« تشنگی جسم را می زداید و »اشک« تشنگی روح وجان را . نیایش، یکی از ضروری ترین نیازهای زندگی است. قرآن کریم، بارها تاکید کرده تا انسان ها در معبد نیایش ، سر بندگی و خضوع بسایند و با تهجد و دعا و ذکر و استغفار، بنده بودن خویش را به یاد آورند.

فرمان های «اعبدواالله» که در قرآن کریم است، برای بیدار ساختن همین فطرت خداجویی است.

انسان تا بنده نشود آزاد نمی شود.

در پیشگاه خداوند، هر که خاضع تر و بنده تر و خاکی تر باشد، عزیز تر و مقرب تر است.»ان الذین عند ربک لا یستکبرون عن عبادته«(1)

آنان که نزد پروردگار تو هستند ، از پرستش او متکبرانه سر بر نمی تابند . اگر زبان فطرت ما تجلی و ظهور یابد ، همان »عبادت« می شود. باید چند بار در روز ، روح را در »چشمة بندگی« شستشو داد و نهال فطرت را آبیاری کرد عبادت هم اگر آگاهانه و عارفانه و با بصیرت باشد، غبار رذایل را از چهره جان می زداید و حجاب غفلت را اگر بر سراچه دلمان آویخته باشد ، کنار می زند.

اصلا عبادت، نوعی سپاس به درگاه ولی نعمت ماست . در قرآن ، فرمان به »عبادت« و »شکر« را در آیه ای باهم آورده است : »و اعبدوه و اشکرواله«(2)

اگر دل را از غرور و عجب و خود خواهی و خود بینی پاک کنیم، تبدیل به یک »آینه« می شود و در این آینه، نور خدا تجلی می کند.

آلودگی درونی، غبار چهره جان است. آینه غبار گرفته، چهره ای تیره و غیر شفاف را نشانمان می دهد. تا بتواند جلوه گر نور گردد. عبادت، زمینه ساز توبه هم می شود.

می توان از »پل توبه« هم عبور کرد و به »وادی رحمت« قدم گذاشت. این همه »می توان« و »می شود«، پیش روی ماست. تحقق آن هم به دست خود ماست. اگر ارزش وجودی خود را بشناسیم، خود را به تباهی نمی کشیم.