ابراهیم,حضرت ابراهیم,زندگی ابراهیم,پیامبران اولوالعزم

ابراهیم(علیه‌السلام) دومین پیامبر اولوالعزم است که دارای شریعت و کتاب مستقل بوده، و دعوت جهانی داشته، او حدود هزار سال بعد از حضرت نوح(علیه‌السلام) ظهور کرد و سلسله نسب او تا نوح را چنین نوشته‌اند: «ابراهیم بن تارخ بن ناحور بن سروح بن رعو بن فالج بن عابر بن شالح بن ارفکشاذ بن نوح»

این پیامبر بزرگ در شهر «اور» از شهر‌های بابل به دنیا آمد. یکی از وقایع و رویدادهای بزرگ زندگانی آن حضرت سرد شدن آتش نمرود بر اوست، شما نیز بارها و به تکرار این داستان را خوانده و یا شنیده اید، اما آنچه در این میان برای ما حائز اهمیت است نقل خود داستان نیست بلکه نکته ای است که دل این واقعه نهفته است.

شرح واقعه
خلاصه واقعه بدین شرح است که ابراهیم(علیه‌السلام) در پی فرصتی می‌گشت تا اینکه عیدی که از آن مردم زمان بود، فرا رسید و رسم چنین بود که همه مردم (جز بیماران) هنگام عید از شهر بیرون می‌رفتند و به گردش می‌پرداختند.

آن روز همه از شهر بیرون رفتند، حتی ابراهیم(علیه‌السلام) را نیز دعوت کردند که با آن‌ها به خارج از شهر برود، ولی ابراهیم(علیه‌السلام) در پاسخ دعوت آن‌ها گفت: «من بیمار هستم و نتوانم با شما به گردش پرداخته و از شهر بیرون آیم. وقتی که شهر کاملاً خلوت شد، ابراهیم(علیه‌السلام) یک تبر با خود برداشت، و به پرستشگاهی که بت‌های آنان در آن قرار داشت رفت. مردم پس از برگزاری مراسم جشن خود، بازگشته و آنچه بر سر بت‌ها آمده بود، ملاحظه کردند.

آنان وحشت زده از خود پرسیدند، کدام فرد ستم پیشه به مقدسات ما چنین کرده است؟ با هم گفتند: به خدا سوگند کسى جرأت این کار را نداشته جز همان جوانى که آنها را نکوهش می کرد و از آنها بیزارى می جست، و براى کشتن او وسیله‏اى بدتر از کشتن با آتش نیافتند، و از این رو هیزم فراوانى جمع کردند تا روزى که قرار شد او را با آتش بسوزانند .

نمرود با لشکریانش براى تماشا آمدند و جایگاهى براى او ترتیب دادند که از آنجا بنگرد تا چگونه آتش ابراهیم را در کام خود فرو خواهد برد. از آن سو ابراهیم را در منجنیق گذاردند (تا به سوى خرمن آتش پرتاب کنند) زمین (بناله درآمد) و گفت: پروردگارا بر روى زمین کسى جز او نیست که تو را بپرستد آیا باید او به آتش بسوزد؟ پروردگار متعال (در پاسخ) فرمود: اگر مرا بخواند او را نجات خواهم داد.

دعای حضرت بر نجات از آتش چه بود؟
از امام باقر علیه السّلام روایت کرده اند که فرمود: دعاى ابراهیم علیه السّلام در آن روز این بود که گفت: «یا احد [یا أحد یا صمد] یا صمد، یا من‏ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ» سپس گفت: ... «تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ‏» پس خداى تبارک و تعالى فرمود: تو را کفایت کردم (و نجات بخشم) و به آتش خطاب فرمود: «سرد باش» در این وقت سرما چنان شد که دندان هاى ابراهیم از سرما به هم می خورد تا اینکه به دنبال آن خداى عز و جل فرمود : (قُلنَا یَا نَارُ کُونِی بَرداً و سَلاماً عَلَی اِبراهِیم)(انبیاء/69) «ای آتش! بر ابراهیم سرد و سلامت باش».(الروضة من الکافی / ترجمه رسولى محلاتى  /  ج‏2 /  220)

نکته نهفته در این ماجرا
هنگامی که حضرت را در منجنیق گذاردند که به آتش افکنند گفت حسبی الله و (تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ ) یعنی خدا کافیست مرا در هر حال، و هیچ چیز دیگر را اعتنا ندارم و همین راز نهفته در این ماجراست.

اعتماد به خدا و توکل به او و چشم امید به غیر از او نداشتن. (علل الشرائع) با اسناد به امام رضا (علیه السلام) مى‏نویسد: همانا خداوند تعالى ابراهیم را خلیل و دوست خود گرفت: چون او هیچ وقت احدى غیر خدا را اراده نکرد و از هیچ کس جز خداى عزّوجل درخواستى ننمود (همچنان که مشهور است وقتى ابراهیم را در منجنیق نشانده و مى‏خواستند به سوى آتش پرتاب کنند، جبرئیل به نزدش آمد و گفت: آیا حاجتى دارى؟ فرمود: آرى ولى به شخص تو خیر، یعنى خداى من در برآوردن حاجتم مرا کفایت مى‏کند). (قصص الأنبیاء (قصص قرآن - ترجمه قصص الأنبیاء جزائرى) /154)  

از این جهت خدای تعالی فرمود: و ابراهیم الّذی وفّی ( نجم/37) یعنی و ابراهیمی که به گفته خود وفا کرد و به غیر من التفات و اعتنا نکرد. کلمه" توفیه" که مصدر فعل" وفى" است به معناى آن است که حق صاحب حق را تمام و کمال بپردازى، و توفیه ابراهیم (علیه السلام ) این بود که آن جناب هر حق بندگى که به عهده داشت تمام و کامل ادا کرد و به بهترین وجه هم ادا کرد. ( ترجمه المیزان، ج‏19، ص: 74)


به غیر از خدا هرگز
حضرت ابراهیم علیه السلام نه تنها در این واقعه بلکه در سایر رویدادهای زندگی اش دست نیاز به سوی دیگری دراز نکرده و چشم امید به غیر از خدا نداشته است و این امر تنها مختص آن حضرت نبوده بلکه سایر پیامبران و بزرگان دینی ما نیز موصوف به این خصیصه ارزشمند اخلاقی بوده و در لحظه لحظه زندگی خویش جز به درگاه حضرتش به جانب دیگری روی نمی کردند و این تفسیر عملی آیه 79 سوره انعام است : إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ.

حضرت ابراهیم به واسطه توسل و توکل به خدا و تنها یاری جستن از او از نعمت سرد شدن آتش بر خود بهره جست چرا که رحمت خدا بی انتهاست و لاجرم شامل حال تمامی بندگان خواهد بود چنانکه اگر فرعون نیز هنگامه غرق شدن، خدا را می خواند نه بنده اش را، خداوند او را نیز از غرقاب هلاک نجات می داد چنانکه در روایت داریم: غرق شدن فرعون علت دیگرى هم داشته و آن این بود هنگامى که بالا و پائین می رفت در آب و در معرض هلاکت بود به موسى استغاثه کرد و از موسى یارى طلبید و به خداوند استغاثه نکرد و غرق گردید، و پس از آن به حضرت موسى وحى شد که به فریاد فرعون نرسیدى چون او را نیافریده بودى و اگر به من التجاء آورده و استغاثه کرده بود به فریادش می رسیدم و او را غرق و هلاک نمی کردم و نجاتش می دادم‏. (علل الشرائع / ترجمه مسترحمى / 140 ) گر امید آدمی تنها و تنها  به خدا باشد سرد شدن آتش که سهل است دنیا و کائنات گلستان می شود .


اى یافته از جانب حقّ نعمت و ناز
زنهار مبر پیش کسى دست نیاز

گر خیر خود از غیر خدا مى‏جوئى‏
شک نیست که ناامید مى‏گردى باز