مردی داخل بقالی محله شد ، و از بقال پرسید که قیمت موزها چقدر است ؟

بقال گفت : شش هزار تومان و سیب هشت هزار تومان ...

 

در این لحظه زنی وارد مغازه شد که بقال او را می شناخت ،

و اونیز  در همان منطقه سکونت داشت  . 

زن نیز قیمت موز و سیبها را پرسید و مرد جواب داد  : 

موز کیلویی دو هزار تومان و سیب  سه هزار تومان ..

زن گفت : الحمدلله 


و میوه ها را خواست .. مرد که هنوز آنجا بود از کار بقال تعجب کرد و

خشمگینانه نگاهی به بقال انداخت و خواست با او درگیر شود که جریان چیست ...

که مرد بقال چشمکی به او زد تا دست نگه دارد و صبر کند تا زن از آنجا برود ...

بقال میوه ها را به زن داد و زن باخوشحالی گفت 

الحمدلله بچه هایم میوه خواهند خورد و از آنجا رفت ،

هردو مرد شنیدند که چگونه آن زن خدا را شکر می کرد ...

مرد بقال روبه مرد مشتری کرد و گفت : 

به خدا قسم من تو را گول نمی زنم بلکه این زن چهار تا یتیم دارد ،

و از هیچ کس کمکی دریافت نمی کند ، 

و هرگاه می گویم میوه یا هرچه می خواهد مجانی ببرد ناراحت می شود ،

اما من دوست دارم به او کمکی کرده باشم و اجری ببرم برای همین قیمت میوه ها را ارزان می گویم ..

من با خداوند معامله می کنم و باید رضایت او را جلب کنم .

این زن هر هفته یک بار به اینجا می آید به خدا قسم و باز به خدا قسم هربار که این زن ازمن خرید می کند من آن روز چندین برابر روزهای دیگر سود می برم در حالیکه نمی دانم چگونه چنین می شود و این پولها چگونه به من می رسد ... 

وقتی بقال چنین گفت ، اشک از چشمان مرد مشتری سرازیر شد و پیشانی بقال را به خاطر کار زیبایش بوسید ...

هرگونه که قرض دهی همانگونه پس می گیری 
نه اینکه فقط برای پس گرفتن آن بلکه بخاطر رضای خدا چرا که روزی خواهد آمد که همه فقیر و درمانده دربرابر خدا می ایستند و صدقه دهنده پاداش خود را خواهد گرفت ..آن هم ده ها و یا صدها برابر طبق قول خداوند در قرآن...

و چه پاداشی در آن روز بهتر از رضای خدا..

 

امیدورام این شبهای زمستان و در آستانه شب یلدا 

اینچنین رفتار های خدا پسندانه رو

از بزرگمردان هموطن میوه فروش یا هر صنفی که 

به پذیرایی این شب مخصوص مربوط باشه رو بیشتر ببینیم...

 

عشق خدا نصیبتان