خداوند کارهایش از روی حکمت است و ما نادانیم

یک روز ؛ شخصی بهمراه دوستش که دکتر و رئیس یک بخش  بیمارستان بود ؛ به بیمارستان  آمد و همراه دکتر جهت ویزیت بیماران بداخل بخش آمده و دید که دکتر در ویزیت خود برای بیماران  نوشت :

بیمار شماره 1 کباب برگ بخورد  و بیمار شماره 2 سوپ بخورد  وبیمار شماره 3 غذا نخورد ومابقی غذای معمولی بخورند و پرسنل اطاعت کردند و بیماران نیز از دکتر تشکر کردند   .

آن شخص از دکتر پرسید : چه دشمنی و یا دوستی با این افراد داشتی که به یک نفر ؛ کباب و به یک نفر سوپ و به یک نفر دیگر هیچ غذائی ندادی ؟

دکتر گفت : شرایط این 3 بیمار با مابقی فرق داشت ؛ بیمار شماره 1 ضخم معده داشت و بیمار شماره 2 ناراحتی ریوی داشت و بیماره شماره 3 میبایست به اطاق عمل میرفت .

آن شخص با فکر این اتفاق و تجربه ؛ آن شب را نخوابید وبا خود فکر کرد و بالاخره  به نتیجه رسید و با خود گفت : اگر تصمیمات دکتر؛ در جهت نجات انسانها بوده  و دشمنی نداشته ؛ پس خداوند با این عظمت که  کارها یش از  روی حکمت است ؛ تصمیماتش نیز همین گونه است  و ما به علت نادانی  خودمان ؛ از خدا گلایه میکنیم که : چرا خدا فلان چیز را به فلانی داده وبه ما نداده ؟ و............  از خدا طلب بخشش کرد و گفت : خدایا  ما را به خاطر گلایه هایمان که از روی نادانی است ؛ ببخش !!!